دو گونه فلسفه‌ی زندگی

ما آدم‌ها خیلی وقت‌ها دو دسته‌ایم: دسته‌ای از ما می‌گوییم درد و رنج نکشیم، لذت هم نبردیم، نبردیم. دسته‌ی دیگر می‌گوییم لذت ببریم، رنج‌ هم اگر داشت، آن را می‌پذیریم.

تمرکزِ دسته‌ی اول بر کاستن از درد و رنج و رسیدن به آرامش است و تمرکزِ دسته‌ی دوم بر لذت بردن و پُر کردنِ زندگی. دسته‌ی اول می‌گویند لذت‌های این جهان چنان آمیخته با ناخوشی‌اند  که خیلی وقت‌ها نخواستن‌شان ترجیح دارد؛ برای رسیدن به لذت باید سختی کشید و تازه وقتی هم به آن می‌رسی خیلی زود عادی می‌شود و در پی‌اش ملال می‌آید.

دسته‌ی دوم می‌گویند زنده بودن به لذت بردن است. اگر می‌خواهیم در دل این جهان زنده باشیم، باید به دنبال لذت بگردیم، بهره‌اش را ببریم و بهایش را هم بپردازیم.

دسته اول کناره گرفتن، احتیاط کردن، دل‌نبستن و نخواستن را مقدم می‌دانند و دسته‌ی دوم خواستن و دل به دریا زدن و جست‌وجوی راه‌هایی برای هرچه کم‌هزینه‌تر لذت بردن را.

ما آدم‌ها گاهی جزء دسته‌ی اولیم، گاهی جزء دسته‌ی دوم، گاهی در میانه‌ایم و خیلی وقت‌ها هم سردرگم و گیجیم. اما حق با کدام است؟ کدام یک با واقعیت جهان و سرشت ما انسان‌ها سازگارتر است؟ کدام یک را بیشتر می‌آموزیم؟ به تجربه آموخته‌ام که سنخ روانی، سن و کیفیتِ تجربه‌های زندگی از تعیین‌کننده‌ترین عامل‌ها در این میانه‌اند.

 


لینک پست در تلگرام

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من