پُر کردن فضای ابهام با ترس

یکی از ‌کارهای آرام‌کننده اما مشکل‌سازی که ما آدم‌ها می‌کنیم، پُر کردن ابهام‌هایمان با ترس است. به این معنا که وقتی با ابهامی روبرو می‌شویم، نمی‌توانیم آن شکاف را پُرنشده باقی بگذاریم (مضطرب می‌شویم) و با اولین ایده‌ای که به ذهنمان می‌رسد، آن را پُر می‌کنیم. و خب، این اولین ایده معمولاً از جنس ترس است. به‌عبارتی ترسیدن از چیزی معلوم را بر اضطراب ترجیح می‌دهیم. چرا؟ شاید چون می‌خواهیم از خودمان در برابر آن امر نادانسته مراقبت کنیم، یا چون پیشتر هر بار در پس هر ابهامی، آسیبی به ما رسیده است. شاید هم این جزء ذخیره‌ی تکاملی ماست که: “هر ناشناخته‌ای را خطر بدان”. هرچه هست اما این ترسیدن، رفتارهای نامعقول یا هزینه‌های نامتناسبی را برایمان به دنبال می‌آورد.

مثلاً رئیسمان می‌گوید ساعت ۵ به اتاق من بیا. در این فاصله، تحمل ابهام برایمان دشوار است و ناگزیر قصه‌ای در مورد این دیدار و انگیزه‌اش می‌گوییم. اما این قصه، اغلب اوقات (و البته نه همیشه) روایتی نگران‌کننده است، مخصوصاً اگر درگیر فانتزی‌ها یا هذیان گزند و آسیب باشیم و همواره خودمان را در معرض آسیبی از سوی دیگران یا جهان بدانیم.

هر کدام از ما شبیه این موقعیت را در طول روز به‌دفعات تجربه می‌کنیم. شاید بخشی از سلامت روان در همین تواناییِ تحمل ابهام باشد. بارها به‌تجربه دیده‌ایم که آن‌چه در ادامه می‌آید به وحشتناکیِ آنچه تصور می‌کردیم نبوده است. نمی‌گویم خوش‌بین باشیم و همیشه ابهام را با امید پُر کنیم (که این هم می‌تواند همان‌قدر خیالی باشد)، اما شاید بشود از تجربه کمک‌ گرفت و کمی بیشتر با ابهام نشست. شاید بتوان ابهام را با خیال‌پردازی‌هایی کمتر ترسناک پُر کرد و شاید بتوان در میانه‌ی این شکاف به همین میل عجیبمان به پُر کردن فضای ابهام با ترس فکر کرد.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من