هنرِ شنیدن

گاهی اوقات همه کمکی که می‌توانیم به کسی بکنیم این است که با او چالش نکنیم، نامعقول بودنِ حرف‌هایش را به اون نشان ندهیم و فقط گوش بشویم برای شنیدنش. بعد، همین که به دیوار سختِ ما نخورده است، این امکان را به او می‌دهد که برگردد و نامعقول بودنِ حرف‌‌هایش را ببیند. آن وقت در آستانه تغییر قرار می‌گیرد و دست از حرف‌‌ها و فکرهای بیهوده اش می‌کشد. امّا اگر می‌ایستادیم و از همان کلام نخست، به جای شنیدن با او جدل می‌کردیم، گیر می‌افتاد توی تله مخالفت‌‌های ما و ممکن بود هر طور شده برای حرف‌‌های نامعقولش، عقلانیت و دلیلی دست و پا کند.

این‌که چه زمانی باید این‌طور بود را آدم به تجربه می‌فهمد. من سال‌‌های زیادی با نوجوان‌‌ها کار کرده‌ام. در مورد نوجوان‌‌ها که خیلی وقت‌‌ها همین‌طور است. یعنی فقط کافیست حرفشان را بشنوی و بگذاری صدا داشته باشند برای حرف زدن از فکرهای توی سرشان. وقتی که حرفشان را زدند و دیدند اتفاقی نیفتاد، آن وقت فرصت پیدا می‌کنند که گوش بدهند به خودشان و ببینند کجای حرفشان اشتباه بوده. حتی ممکن است دوباره بیایند و این‌بار بپرسند چه چیزی را درست نفهمیده‌اند. آن وقت آماده شنیدن‌اند. قبلش هرقدر می‌پریدی وسط حرف‌‌هایشان و می‌گفتی اشتباه می‌کنند، فقط عقیده‌شان را محکم‌تر می‌کردی و فرصت فکر کردن را از آن‌‌ها می‌گرفتی.

در مورد آدم‌‌های هیجان زده هم همینطور است؛ در مورد آدم‌‌های مضطرب، غمگین، زیاده از حد شاد، عصبانی و … . در مورد این آدم‌‌ها هم یک جای کار می‌لنگد و امکانِ تفکّر را از آن‌‌ها می‌گیرد. به این آدم‌‌ها هم باید فرصت شنیده شدن داد؛ آنقدر که همه حرفشان را بزنند و نترسند از آنچه در درونشان می‌گذرد. بعد که به رسمیت شناخته شدند، انگِ هیجان‌زدگی نخوردند و آرام شدند، خودشان دیر یا زود بر می‌گردند و قاضی حرف‌‌های خودشان می‌شوند.

امّا اغلب ما هنرِ این شنیدن به‌موقع و به رسمیت‌شناختنِ حالِ نیمه تمام و نابالغ آدم‌‌ها را نداریم. تا کسی دهان باز می‌کند می‌شویم معلّم منطق. نمی گذاریم قدم از قدم بردارد. یادمان می‌رود که آدم‌‌ها احساسات دارند، بخشی از درونشان نابالغ و کودک است، از چیزهایی می‌ترسند یا به چیزهایی امید دارند و … . این‌‌ها را یادمان می‌رود و فکر می‌کنیم آدم‌‌ها موجوداتی یکسره عاقلند و آمده‌اند پیش ما تا ویرایش‌شان کنیم. نه. آدم‌‌ها اینطور نیستند. آدم‌‌ها خیلی وقت‌‌ها گوش می‌خواهند برای حرف زدن و بیرون آمدن از خودشان. تا بعد بتوانند این بخش جدا شده از خودشان را ببینند و به آن فکر کنند.

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
واقعیّت حیرت‌آورِ آن بیرون
نوشته‌ی بعدی
فقط اومدم یک تلفن بکنم!
list

آخرین مطالب

فیلم «Close»

نام فیلم: Close (نزدیک) (۲۰۲۲) فیلمی زیبا و عمیق از دوستی دو نوجوان. لئو و رمی سیزده ساله تعطیلات تابستانی طولانی را در صمیمیت معصومانه می‌گذرانند، اما در سال تحصیلی،…

فیلم «Dogville»

نام فیلم: Dogville فون‌تریه در این فیلم، رفتارهای تمامیت‌خواهانه‌ و منفعت‌طلبانه‌ی انسان را بی‌رحمانه کنکاش کرده و به تصویر می‌کشد. او به کاراکترهایش فرصت بی‌رحمی و قصاوت در حق دیگری…

فیلم «مُهر هفتم»

“مُهر هفتم” (The Seventh Seal)، اثری بی‌همتا از کارگردان معناگرای سوئدی، “اینگمار برگمان” است. فیلم در مورد یک شوالیه است که در کنار ساحلی به تنهایی مشغول بازی کردن شطرنج…

فیلم «کشتن مرغ مقلد»

نام فیلم: کشتن مرغ مقلد داستان: داستان در شهر کوچکی اتفاق می‎افتد، و از نگاه دختر یک وکیل سفیدپوست روایت می‌شود که دفاع از جوان سیاه‌پوستی را به عهده گرفته…

فیلم «Whiplash»

نام فیلم: Whiplash داستان: پسری در راه رسیدن به موفقیت در زمینه‌ی موسیقی (به‌عنوان یک درامر)، با استادی سخت‌گیر و خشن روبه‌رو می‌شود، که با فشار آوردن و ایجاد انگیزه‌ی…