مینیسریال «صحنههایی از یک ازدواج» رو به تازگی دیدمش. یک درام دیالوگمحور در باب پیچیدگیهای یک رابطهی بلندمدت عاشقانه، و اصولاً چالشهای یک ازدواج.
به نظرم بیش از رئالیستی بودن، صادقانه بود. فیلمی که ادا در نمیاره و بیشتر باب پرسش رو باز میکنه. مثلاً اینکه چرا یک رابطهی خوب به قهقرا میره؟ چی میشه که ملال میاد یا پای امور غیراخلاقی بهش باز میشه؟
دیالوگهاش رو دوست داشتم. انگار دو طرف ماجرا کم کم به مرور توانایی پیدا میکنند که برای مشکلات و خواستها و نیازهاشون کلمه پیدا کنن و به هم ابراز کنند. و وقتی خودشون و گرههای روانیشون رو بهتر درک میکنند، در درک دیگری و گفتوگو توفیق بیشتری پیدا میکنند.
انگار پیشنیاز اخلاق در روابط عاشقانه، توانمندی گفتوگو کردنه و پیشنیاز گفتوگو نوعی خویشتنشناسی و برای همین خودشناسی، جدا از تجربه باز هم نیاز به گفتوگوهای درونی و بیرونی هست. و گاهی فاصلهها هستن که این امکان رو برای خودنگری و خودکاوی و خودسازی فراهم میکنند. اما فاصله گرفتن چرا و چهطور و چهقدر و به چه قیمتی…
(بازسازی از یک اثر اینگمار برگمان، با تغییراتی در جایگاه و مناسبات سوژهها)
نویسندهی این متن: لیلا محسنی