جهانِ چیزهای ترمیم‌پذیر

گفتم: می‌دونی تفاوت من و تو چیه؟

گفت: نه. بگو برام.

گفتم: خیلی بهش فکر کردم. تو نگران شکست خوردن یا از دست دادن نیستی. امّا من خیلی نگران این جور چیزهام. مدام فکر می‌کنم اگر فلان چیز رو از دست بدم چی میشه؟ اگر توی فلان کار شکست بخورم چه اتفاقی برام می‌افته؟ یا اگر نتونم فلان کار رو انجام بدم خیلی بد میشه. امّا تو نگران هیچ کدومشون نیستی.

گفت: نگرانشون که هستم. ولی می‌فهمم چی میگی.

گفتم: همین دیگه. تو نمی ترسی، تجربه می‌کنی و مشکلی هم اگر پیش اومد پاش وامیستی و جمعش می‌کنی. انگار شکست خوردن یا خراب شدن چیزها برات مهم نیست.

گفت: چرا، مهمه. امّا خب، همینه دیگه. جهان همینه. چیزهایی که دوست داری یک وقتی هستن و یک وقت نیستن، خراب میشن، از بین میرن، گم میشن یا هر اتفاق دیگه ای. خواسته‌هامونم همینطورن. خیلی‌هاشون ممکنه به نتیجه نرسن، ولی خیلی‌هاشونم به نتیجه می‌رسن.

گفتم: دقیقاً منظورم همین نگاهه. کاش منم می‌تونستم اینطوری به جهان نگاه کنم. من مدام فکر می‌کنم چیزها وقتی از دست برن دیگه بر نمی‌گردن یا کارهام وقتی شکست بخورن، دیگه بعیده بتونم مثل روز اوّل جمع و جورشون کنم.

گفت: مگه قراره چیزهایی که از دست میرن، عیناً برگردن یا همه چیز مثل روز اوّل بشه؟

گفتم: هوم. شاید حق با تو باشه. ولی …

گفت: یعنی میخوای جهان فیریز بشه و پیش نره؟ یا میخوای خودت یک جایی متوقف بشی و چون ممکنه اتفاقات بدی بیفته دیگه ادامه ندی؟

گفتم: نمی دونم. شاید. می‌ترسم همه چیز از دست بره. هر چی جلوتر میره، چیزها بیشتر از دست میرن و دیگه مثل قبل نمیشن.

گفت: خب قرار نیست مثل قبل بشن.

گفتم: پس چی؟

گفت: یه جور دیگه میشن. یه جور متفاوت که بازم میشه اون‌ها رو خواست. دقّت کردی چقدر وحشتناکه چیزی که میگی.

گفتم: آره. وحشتناکه. تجربه‌ش می‌کنم.

گفت: می‌دونی مادرم همیشه چی می‌گفت؟

گفتم: نه.

گفت: لباس بچه برای کثیف شدنه.

گفتم: خب؟

گفت: هیچی دیگه. حرفش این بود که بچه باید بازی کنه و تجربه کنه. اون وقت لباسشم کثیف میشه. مهم اینه که لباس دیگه‌ای داشته باشه برای عوض کردن. یا لباس هم نداشت، بشه لباسشو شست و دوباره تنش کرد. اگه آب هم نبود، لباسش هم که کثیف شد، اصلاً بتونه بدون پیرهن و شلوار بِدوه و بازی کنه.

گفتم: خب؟ منظورتو نمی فهمم.

گفت: همین دیگه. منظورم اینه که مهم نیست چیزها خراب بشن یا آدم‌ها شکست بخورن. همین که امکان ترمیم‌کردن و دوباره بازی‌کردن باشه کافیه. همین که آب وصل باشه و بشه لباس رو شست کافیه. اینکه همش بترسی که لباس بچه کثیف نشه، خودت و اون بچه رو دیوونه می‌کنی. مهم نیست اون چه کار می‌کنه. تو فقط باید لباس اضافه براش برداشته باشی یا حواست باشه که آبی برای شستن لباسش باشه. همین. بقیه اش دیگه مهم نیست.

گفتم: می‌فهمم چی میگی. می‌فهمم ولی نمی تونم بیارمش توی دل تجربه خودم. من همیشه نگران بودم نکنه لباسم کثیف بشه. چه آبی باشه برای شستن و چه نه.

گفت: می‌فهمم. امّا به این فکر کن که لازم نیست همه چیزِ جهان همیشه کامل و سالم باشه. همین که بشه ترمیمشون کرد کافیه.

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
فقط اومدم یک تلفن بکنم!
نوشته‌ی بعدی
ادامه
list

آخرین مطالب

فیلم «Close»

نام فیلم: Close (نزدیک) (۲۰۲۲) فیلمی زیبا و عمیق از دوستی دو نوجوان. لئو و رمی سیزده ساله تعطیلات تابستانی طولانی را در صمیمیت معصومانه می‌گذرانند، اما در سال تحصیلی،…

فیلم «Dogville»

نام فیلم: Dogville فون‌تریه در این فیلم، رفتارهای تمامیت‌خواهانه‌ و منفعت‌طلبانه‌ی انسان را بی‌رحمانه کنکاش کرده و به تصویر می‌کشد. او به کاراکترهایش فرصت بی‌رحمی و قصاوت در حق دیگری…

فیلم «مُهر هفتم»

“مُهر هفتم” (The Seventh Seal)، اثری بی‌همتا از کارگردان معناگرای سوئدی، “اینگمار برگمان” است. فیلم در مورد یک شوالیه است که در کنار ساحلی به تنهایی مشغول بازی کردن شطرنج…

فیلم «کشتن مرغ مقلد»

نام فیلم: کشتن مرغ مقلد داستان: داستان در شهر کوچکی اتفاق می‎افتد، و از نگاه دختر یک وکیل سفیدپوست روایت می‌شود که دفاع از جوان سیاه‌پوستی را به عهده گرفته…

فیلم «Whiplash»

نام فیلم: Whiplash داستان: پسری در راه رسیدن به موفقیت در زمینه‌ی موسیقی (به‌عنوان یک درامر)، با استادی سخت‌گیر و خشن روبه‌رو می‌شود، که با فشار آوردن و ایجاد انگیزه‌ی…