توانمندی ایگو و انتخابِ زندگی

گفتم: دقّت کردی تو همیشه توی هر تجربه‌ای، زندگی رو انتخاب می‌کنی و من زندگی نکردن رو؟

گفت: چطور؟

گفتم: بارها دقّت کردم به خودم. وقتی قراره اتفاقی بیفته، حواسم مدام هست که چه مشکلاتی ممکنه بوجود بیاد، چطور ممکنه ناکام بشم، چطور ممکنه هزینه‌‌ای درست بشه و روی دستم بیفته و خلاصه با اینکه دلم تجربه کردن و امید داشتن می‌خواد، همیشه اوّلین چیزی که به ذهنم می‌رسه سویه‌‌‌های منفی اون تجربه واحتمال ناکامی‌‌‌هاشه. و خب، خیلی وقت‌‌‌ها هم از سر همین ترسیدن‌‌‌، به سراغ خیلی چیزها نرفتم و راه‌های صدبار طی شده رو دوباره ادامه دادم.

گفت: خب؟

گفتم: امّا تو اینطوری نیستی. خیلی دقیق شدم توی کارت. وقتی مسئله‌‌ای پیش میاد، به خودت مطمئنی و می‌دونی از پسش بر میای. حدس می‌زنم برای همینه که توی اون تجربه، می تونی بگردی دنبال لذّت‌‌‌ها و خوشی‌‌‌هاش و ببینی چطور میشه چیز تازه‌‌ای رو توش به دست آورد. انگار هزینه‌‌‌هاش اونقدر برات مهم نیستن. یا حتی مهمن ولی به خودت و به تاب آوردنت توی اون‌ها مطمئنی. خیلی هم دیدم که با مشکل روبرو بشی ولی از دل اون مشکلات بیرون اومدی و قوی‌تر شدی. بهت حسودیم میشه.

گفت: خب، اومدیم که زندگی کنیم. اگه بترسیم که چیزی اتفاق نمی افته. حال خوبی رو تجربه نمی کنیم و هر روز بیشتر میریم توی خودمون.

گفتم: می‌دونی فرق من و تو چیه؟ من نمردن رو انتخاب می‌کنم و تو زندگی کردن رو. و این دو تا خیلی با هم فرق دارن.

گفت: یعنی چی؟

گفتم: به نظرم روشنه چی میگم. من مدام دنبال ناکام نشدنم و تو دنبال کامیاب شدن. آخرش چی میشه؟ من بیشتر ناکام میشم و تو کمتر.

گفت: ولی سخته. دیدی که خیلی وقت‌‌‌ها مجبورم جون بکّنم برای تجربه‌‌‌هام و برای روی آب موندن.

گفتم: شاید باورت نشه ولی حال تو توی اون جون کندن‌‌‌ها، خیلی بهتر از حال من توی جاخالی دادن‌‌‌ها و فرار کردن‌‌‌هامه. اونقدر میشناسمت و اینقدر از حال خودم باخبرم که بتونم مقایسه کنم.

گفت: داری خودزنی می‌کنی؟

گفتم: نه. دارم حسودی می‌کنم. خیلی دوست دارم مثل تو باشم. تو به خودت و آدم‌های اطرافت امکان رشد میدی. ولی من می‌ترسم و ناخودآگاه هم که شده جلوی خودم و آدم‌های اطرافم رو می‌گیرم.

گفت: می‌فهمم چی میگی. نمی دونم برای چقدرش تلاش کردم و چقدرش رو با خودم به این دنیا آوردم. ولی می‌فهمم چی میگی.

گفتم: من به این امید و خوشبینی نیاز دارم. منم باید بتونم زندگی رو انتخاب کنم و نترسم.

گفت: می‌تونی.

رفتم توی فکر: یعنی آدم می‌تونه اینقدر تغییر بکنه؟

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
نوشته‌ی بعدی
list

آخرین مطالب

فیلم «Close»

نام فیلم: Close (نزدیک) (۲۰۲۲) فیلمی زیبا و عمیق از دوستی دو نوجوان. لئو و رمی سیزده ساله تعطیلات تابستانی طولانی را در صمیمیت معصومانه می‌گذرانند، اما در سال تحصیلی،…

فیلم «Dogville»

نام فیلم: Dogville فون‌تریه در این فیلم، رفتارهای تمامیت‌خواهانه‌ و منفعت‌طلبانه‌ی انسان را بی‌رحمانه کنکاش کرده و به تصویر می‌کشد. او به کاراکترهایش فرصت بی‌رحمی و قصاوت در حق دیگری…

فیلم «مُهر هفتم»

“مُهر هفتم” (The Seventh Seal)، اثری بی‌همتا از کارگردان معناگرای سوئدی، “اینگمار برگمان” است. فیلم در مورد یک شوالیه است که در کنار ساحلی به تنهایی مشغول بازی کردن شطرنج…

فیلم «کشتن مرغ مقلد»

نام فیلم: کشتن مرغ مقلد داستان: داستان در شهر کوچکی اتفاق می‎افتد، و از نگاه دختر یک وکیل سفیدپوست روایت می‌شود که دفاع از جوان سیاه‌پوستی را به عهده گرفته…

فیلم «Whiplash»

نام فیلم: Whiplash داستان: پسری در راه رسیدن به موفقیت در زمینه‌ی موسیقی (به‌عنوان یک درامر)، با استادی سخت‌گیر و خشن روبه‌رو می‌شود، که با فشار آوردن و ایجاد انگیزه‌ی…