غم

غمی نابه‌هنگام و آشنا

گاهی در میانه‌ی یک حال خوب، ناگهان دلتنگی غریبی به سراغت می‌آید؛ غمی آرام که دلت نمی‌آید رهایش کنی. غمی که خیره‌ات می‌کند به سمتی و تا کسی نپرسد “کجایی؟” دست از آن بر نمی‌داری. اما این غمِ بی‌موقعِ کم‌وبیشِ خواستنی از کجا می‌آید؟ غمِ آگاهی از تمام شدنِ این…
مشاهد‌ه‌ی مطلب