نام فیلم: Spring, Summer, Fall, Winter… and Spring (بهار، تابستان، پاییز، زمستان، … و بهار)
داستان: در میان یک دریاچه، راهبی بودایی در یک معبد کوچک در میانهی آب زندگی میکند. مادری کودکی را نزد او رها میکند، و او هم کودک را پیش خود بزرگ میکند. و داستان، داستانِ بزرگ شدن این کودک و وقایع مربوط به این بزرگ شدن است.
مفهوم: داستان این فیلم، داستان چرخهی زندگی معنوی انسان است: از نوزادی و کودکی (دوران طبیعی بودنِ نا-خود-آگاه)، تا نوجوانی و جوانی (دوران شروع رشد آگاهی ولی غرق در جهل و اشتباه)، تا بزرگسالی و پیری (دوران بلوغ آگاهی و رشد فهم حکمت، سکوت و آرامیدگی بیشتر، و رفتارهای کمتر و پختهتر).
(البته این توصیفی که بنده کردم یک تفسیر از محتوای فیلم هست.)
نویسندهی این متن: جواد سیاوشی