01 دی یادداشتها روزِ برفی، آدم دیر میرسد تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر نوجوان که بودم، وقتی شدیداً نیاز به نوشتن داشتم امّا حرفها و فکرهایم طوری بودند که دلم نمیخواست یا نمیتوانستم هیچکدامشان را بنویسم،... ادامه مطلب
29 آبان یادداشتها یادآوری هیجانی تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر امشب دوباره یاد جلال افتادم. همان پسر همسایه که بیست و هفت سال پیش توی تصادف کشته شد. چقدر همه ما رفته بودیم توی لک. محلّه از رونق افتا... ادامه مطلب
29 آبان یادداشتها اضطراب، انسان است در گاهِ بیسِپَری تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر اضطراب، پنجرهای رو به نیستی است. از آن سوی اضطراب میتوانی عدم را ببینی. گویی زندگی خالی میشود و میخواهی قلبت را بدهی و از تپیدنش خل... ادامه مطلب
28 آبان یادداشتها تن دادن به سادگیِ نسیم تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر صدای سگی از دور میآید. میدانم روزی خواهد رسید که دیگر چنین صدایی را در سکوتِ یک شب پاییزی نمیشنوم. نسیمی از پنجره میآید و خنکی دلن... ادامه مطلب
28 آبان یادداشتها بیزاری از ضعیف و مظلوم تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر دیدنِ فردی ضعیف یا مظلوم در همهی آدمها احساس یکسانی ایجاد نمیکند. بعضی همدلی میکنند و اگر کاری از دستشان بر بیاید انجام میدهند.... ادامه مطلب
28 آبان یادداشتها شور است و از دهن افتاده تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر گفتم: دلم میخواهد بخوابم، زیاد، طولانی و شاید برای همیشه. گفت: افسردهای؟ گفتم:نه، افسردگی را میشناسم. در کتابها نشانههایش را... ادامه مطلب
28 آبان یادداشتها بیخانمانیِ انتخابی تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر گفت: به دنبال یک راهِ گریزم؛ نه "از زندگی" که "در زندگی". به دنبالِ جایی برای فرار از اضطرابم، فرار از غم، فرار از ملال و فرار از رنج و... ادامه مطلب
28 آبان یادداشتها آنقدرها هم ناممکن نیست تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر خیلی از ما سبکِ زندگیِ خاص خودمان را نداریم. زندگیمان چهل تکّه است و خیلی وقتها عاریتی. میدویم امّا اگر کسی بپرسد چرا میدوی و چرا به... ادامه مطلب
28 آبان یادداشتها این جهان، این جهانی نیست که فکر میکردیم تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر این جهان، آن جهانی نیست که فکر میکردیم. حتی آن جهانی که بعد از تغییر باورهایمان فکر میکردیم آن را شناختهایم هم نیست. این جهان یک وضع... ادامه مطلب
28 آبان یادداشتها کی میافتیم؟ تیر 7, 1403 توسط digitalii-m ۰ نظر گفتم: کی میافتیم؟ گفت: وقتی بِرِسیم. گفتم: شاخه رهایمان نمیکند؟ گفت: مگر طوفانی بیاید. گفتم: کِی میرسیم؟ گفت: وقتی خی... ادامه مطلب