کتاب «درآمدی جدید به روانشناسی اخلاق»
اخلاق از منظری دیگر
از مسعود قربانی
حرکت در مرز روانشناسی و اخلاق و گفتگوی پیدرپیِ این دو با یکدیگر، که نشانگر تنیدگی و جداناپذیری و نیاز این دو علم به هم است؛ موضوع روانشناسی اخلاق است، که #والری_تیبریوس در کتاب #درآمدی_جدید_به_روانشناسی_اخلاق تلاش دارد در نوشتاری قابل فهم و از منظرهای مختلف آنرا تبیین نماید.
این کتاب که با ترجمهی #محمود_مقدسی و مقدمهیی از #مصطفا_ملکیان وارد بازار نشر شده است، مجموعه تاملات فیلسوفانه و درسنامه گونِ نویسندهیی است که بر الزامات روانشناختی در فهم بهترِ اعمال اخلاقی، تاکید دارد:
وجوهِ روانشناختیِ اعمال اخلاقی، موضع مورد بحث روانشناسی اخلاق است. این که چه چیزی باعث میشود آدمی کاری اخلاقی (یا غیراخلاقی) بکند و ریشههای روانیِ این اعمال از کجاست و چراییاش نشات گرفته از چه چیزهایی است؛ همه در این شاخه مورد بررسی قرار میگیرند.
“عمل اخلاقی چیست؟”، “چرا اخلاقی عمل میکنیم (یا نمیکنیم)؟”، و “چه چیزی ما را به اخلاقی بودن وا میدارد؟” پرسشهای محوری کتاب هستند.
نویسنده با “واقعیتهای اخلاقی” شروع میکند و اساساً بودن یا نبودن واقعیت اخلاقی را به پرسش میگیرد:
آیا “واقعیت اخلاقی” چیزی است “آن” بیرون یا بر اثر تکامل آدمی واقعیتهایی به عنوان اخلاق شکل یافته است؟
“افسانهانگاری” در اخلاق و این گفته که «اخلاق افسانه است؛ ولی افسانهیی مفید…»، قابل اتکاست یا خیر؟
“قراردادگرایان” چه میگویند و ایدهی بهترین راه برای رسیدن به نفع شخصی، نسبتش با واقعیت اخلاقی در کجاست و در این میان روانشناسی چه کمکی در تبیین بهتر واقعیت اخلاقی میکند؟
نویسنده در بحث از “انگیزش اخلاقی” ابتدا به نگاه کانت درباره نسبت دلیل و عمل میپردازد و از این میگوید که هر عمل اخلاقی میبایست دلیلی داشته باشد والا آن عمل، ارزش اخلاقی ندارد.
در مقابل، برجسته شدن “امیال” در انگیزش اخلاقی متاثر از اندیشههای هیوم در فصلی دیگر مورد کنکاش قرار میگیرد. مطابق این دیدگاه «امیال نه تنها بخش مهمی از تبیین چرایی رفتارهای ما هستند بلکه اصلاً شرط لازم انجام هرکاری وجود امیال است.»(ص۱۰۴)
آنچه میتوان در این رهگذر بدان رسید آن است که تنها وقتی “دلیلی” برای انجام کاری داریم که “میلی” مرتبط بدان داشته باشیم و وابستگی دلایل به امیال، آشکارا، انکارناشدنی است.
در ادامه بحث از “داوری اخلاقی” و تنیدگی آن با احساسات و هیجانات و رابطهی آن با دلایل اخلاقی، به میان میآید و موضوع فصلی مجزا را به خود اختصاص میدهد. این گفته که «داوریهای ما ظاهرا بر دلایل استوارند، اما واقعیت این است که وقتی به سراغ دلیل آوردن بر داوریهای اخلاقیمان میرویم، کاری جز “دلیلتراشیِ” بعد از وقوع نمیکنیم…»(ص۱۷۱) جای تامل بسیار دارد.
در فصل “فاعلیت و مسوولیت اخلاقی” سخن از آن است «که آیا اساسا ستایش و نکوهش آدمها برای آنچه میکنند (با هر انگیزهیی) معقول است یا نه؟»(ص۲۲۸) در اینجا مغز و کارکردهای آن چه جایگاهی دارد؟
نویسنده با طرح مثالهای گوناگون از اختلال روان، مسوولیت اخلاقی و ارادهی آزاد آدمیان را به چالش میکشد و به دنبال تبیین معقولتری از مسوولیت اخلاقی متاثر از پیچیدگیهای روان انسانهاست و البته در مبحثی دیگر “شهودهای اخلاقی” و جایگاه آنرا در رفتارِ انسانها را بررسی میکند.
سوای مقدمه، به نظرم مواخرهی #والری_تیبریوس که با عنوان تاملات پایانی آورده شده، برای فهم بهتر مباحثش، خواندنی و راهگشاست.
او در این تأملات به دو نکته اشاره دارد:
نخست تاکیدش بر عاطفی و هیجانی بودن آدمها و تاثیر این خصیصه بر اعمال اخلاقی ما است.
او تلاش فلسفه برای رام کردن هیجانات را نشدنی و بیهوده میبیند و کارِ عقلی را که عنان این حیوان درنده! را گرفته است بیهوده میپندارد. او جایگاه هیجانات را “همنشین و قرینِ” با عقل میخواند؛ بدین معنی که «وقتی تفکر و تامل میکنیم باید حواسمان به ندای قلبمان باشد.»(ص۳۷۴)
نکتهی دوم آن که “کنترل عقلانی” ما کمتر از آن است که تصور میکنیم. باید بدانیم که “عوامل موقعیتی” بازیگران قهاری در نوع رفتار ما هستند و در ما “فاعل محض” وجود ندارد و اشتباه است که بپنداریم با کمی اراده! به او خواهیم رسید.
«باید به جای تمام این سختگیریها، سهلگیر باشیم» و بدانیم «بعضی از باورهای ما در مورد درست و نادرست اخلاقی (که در اثر تربیت ما شکل گرفتهاند) هیچ پشتوانهی دیگری ندارد جز اینکه با آنها بزرگ شدهایم»(ص۳۷۵)
و حرف آخر در خصوص مقدمهی استاد ملکیان است که بسیار محققانه و موجز با نگاهی گذرا به فلسفه اخلاق شروع میشود و در ادامه یازده مسالهیی را که روانشناسی اخلاق با آن دست و پنجه نرم میکند فهرستوار برمیشمرد.
خواندن این مقدمه به تنهایی پنجرهیی نو به دنیای روانشناسی اخلاق است؛ از دستش ندهید!
منبع: کانال تلگرامی @MasoudQorbani7