بارها به این فکر کردهام که یک قطعه الکترونیک به پشتوانه گستردهای از دانش فیزیک، الکترونیک و علم مواد ساخته می شود امّا برای از بین بردن آن تنها یک جسم سخت مثل یک تکه سنگ یا یک میله آهنی لازم است. مثلاً یک گوشی موبایل محصول هزاران سال دانش بشر است؛ از دانش پیچیده الکترومغناطیس گرفته تا فیزیک حالت جامد و علم مواد و مکانیک. بازار پیچیده و منطق سرمایهداری را هم به آن اضافه کنید. چون اگر آنها هم نبودند زمینه و اشتیاق ساخت چنین ابزاری بوجود نمیآمد. خلاصه اینکه وسیلهای با این کیفیت حیرتآور، تاریخچهای طولانی را پشت سر خود دارد و آمیزه پیچیدهای است از دستاوردهای بشر. امّا برای نابود کردن آن، همان وسیله ای لازم است که برای نابود کردن یک میز یا خراب کردن یک دیوار. برای از بین بردن آن، تنها شیئی سخت لازم است به همراه انگیزهای برای نابود کردن.
همیشه این وضعیت ساده و پیش پا افتاده حیرت زدهام می کند. چطور ممکن است آن همه پیچیدگی در معرض نابودی چنین سهل و آسانی باشد؟ نابودی یک انسان هم همینطور است. نابودی او هم با همه دستاوردهای علمی، مالی و عاطفیاش، به چیزی بیش از یک جسم سخت و انگیزه ای برای نابود کردن احتیاج ندارد. این همه آسیبپذیریِ چیزهای پیچیده همیشه حیرت زدهام می کند و همزمان ترسی را هم به دلم میاندازد؛ ترس از اینکه چطورهیچ پیچیدگی، هیچ پشتوانه وهیچ ظرافتی، خطر ویرانی را از میان نمی برد؛ اینکه هیچ تمهیدی زندگیِ شکننده انسانها و داشتههایشان را از خطر نمیرهاند وهیچ تضمیمی برای بقای هیچ ظرافت و قدرتی وجود ندارد.
همیشه حیرت میکنم از این که چرا و چطوراین پیچیدگی شکننده(زندگی) بوجود آمده است.