فیلم «دوباره زندگی» ساخته رضا فهیمی (۱۳۹۶) را دوست داشتم. شاید به دلیل بازی شمس لنگرودی در آن، شاید به دلیل انتخاب موضوع جسورانهاش، شاید به دلیل ریتمِ کند امّا همراه کنندهاش، شاید به دلیل حضورِ آرامِ زندگی در لایه لایههایش و شاید هم به دلیل عاشقانه آرام و مراقبانهاش. هرچه که هست، این فیلم را علیرغم یکی دو ضعفِ مهم در فیلمنامهاش، بسیار دوست داشتم. توجّه این فیلم به جزئیات، تواناییاش در انتقال احساسات پیچیده و عمیق و مواجهه شجاعانهاش با پیری و مرگ، از آن ترکیب دلنشین و تحسینبرانگیزی ساخته است.
سالها پیش نمی دانم به چه دلیل «باغهای کندلوس» ایرج کریمی همینقدر درگیرم کرده بود و در این سالها بارها و بارها آن را دیدهام. «دوباره زندگی»، چیزی شبیه همان اشتیاق و احساس را در درونم زنده کرده است و میدانم دوباره و چندباره به سراغش خواهم رفت.