مدرسه جای خوبی نبود…

مدرسه جای خوبی نبود. محبت‌ها مشروط بودند، تفاوت‌ها دیده نمی‌شدند و همه‌چیز با معیار آینده سنجیده می‌شد. مدرسه می‌گفت می‌خواهی دوستت داشته باشند، پس مشغول کارهایی باش که دوست نداری و آن‌ها را با جدیتی مؤمنانه انجام بده. مدرسه از ما می‌خواست رقابت کنیم، به خودمان دروغ بگوییم، استعدادهایمان را بگذاریم برای اوقات فراغت و بچه‌ی خوب و منضبطی باشیم. مدرسه به ما می‌گفت تو باید کسی بشوی و خودت و خانواده‌ات را سربلند کنی. مدرسه‌ ما را زیادی اجتماعی می‌کرد و چیز چندانی برای خودمان باقی نمی‌گذاشت.

مدرسه رشد هم داشت، معلم‌‌های خوب هم بودند، تجربه‌های شیرینی هم اتفاق می‌افتاد. اما بهای این‌ها چرا این‌قدر زیاد بود؟ چرا باید این همه از خود بیگانه‌ می‌شدیم، چرا باید مدام احساس بی‌کفایتی می‌کردیم، و چرا باید تا سالیان سال در توهم رقابت‌آمیزِ کسی بودن و کسی شدن دست و پا می‌زدیم؟ مدرسه درس‌های بدی به ما داد و کابوس‌های ماندگاری را برایمان به جا گذاشت.

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
آدمی را سه جان باید…
نوشته‌ی بعدی
همه‌ی ما شکننده ایم
edit_square

آثار دیگر

روان‌کاوی به روایت مدرسهٔ دوباتن

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: آلن دوباتن مترجم: محمود مقدسی ناشر: کرگدن سال انتشار: ۱۴۰۲ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارمتقریباً همۀ ما، از وقتی که به…

کتاب «درآمدی جدید به روان‌شناسی اخلاق»

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: والری تیبریاوس مترجم: محمود مقدسی ناشر: انتشارات آسمان خیال سال انتشار: ۱۴۰۱ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارماخلاق از منظری دیگر از…

جغرافیای تنهایی

مقاله‌ای از دکتر محمود مقدسی درباره فلسفه تنهایی، برگرفته از وب‌سایت و مجله‌ی «نگاه آفتاب»   همه‌ی ما تجربه‌ی تنهایی را داشته‌ایم. گاه از آن گریخته‌ایم و گاه به آن…