اعتراض می‌کنم تا باشم

امروز دیگر شاید بتوان از “نیاز به اعتراض کردن” صحبت کرد. به این معنا که بسیاری از ما، فارغ از دلایل عینی و اخلاقی، نوعی ضرورت روان‌شناختی را هم برای اعتراض کردن در درونمان حس می‌کنیم. امروز در شرایطی زندگی می‌کنیم که تاب‌آوری روان‌شناختی‌مان در گرو نوعی از عاملیت داشتن و اعتراض کردن است.

وقتی دیگر نمی‌توانیم بسیاری از کارها را برای رشد، شکوفایی و یک زندگی معنادار انجام بدهیم، زمانی که فاعلیت‌مان در اغلب عرصه‌های زندگی، مچاله‌ و بی‌رمق شده است، و زمانی که حتی ایده‌هایی از جنس پذیرش و کنارآمدن هم بیش از اندازه ناکارآمد شده‌اند، برای گرفتار نشدن به درماندگی و برای زنده‌ماندن، چاره‌ای جز اعتراض‌کردن باقی نمی‌ماند.

به تعبیر دیگر، من اعتراض می‌کنم تا باشم چون در غیر این صورت، انفعالی فراگیر من را از پا خواهد انداخت. امروز هر کدام از ما حتی گاهی فارغ از دغدغه‌ی نتیجه به دنبال راهی برای اعتراض کردن می‌گردیم. این حقیقتی است که حکمرانان تمایلی به دیدنش ندارند.

امروز دیگر اعتراض برای بخش‌های زیادی از جامعه نه یک انتخاب اخلاقی، سیاسی یا قهرمانانه که راهی برای بقای روانی و فرونپاشیدن است و تا زمانی که واقعیت زندگی در ایران همین است، چنین نیازی با سرکوب کردن از میان نخواهد رفت.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من